طلو
talooo.bsky.social
طلو
@talooo.bsky.social
خدای من. اصلا ما رو ثبت نکرده بودن تو سیسیتمشون🙄 واقعا این شرکته رو امام‌زمانی چیزی داره می‌چرخونه:))
مشتری هرچی پولدار تر، پرداخت فاکتور دیرتر. بعضا دیرتر از ددلاین🙄
December 17, 2025 at 12:48 PM
این substack چیه همه این روزا دارن کوچ می‌کنن بهش؟
December 16, 2025 at 8:27 PM
خونه این دوستم دعوت بودم که یه دختر تین‌ایجر عسل داره که انسان می‌بینتش دلش میخواد یه دونه تولید کنه.
December 14, 2025 at 9:38 AM
ماشین رو زدم دیشب به طرز احمقانه ای:\ چون تعمیرکارهای اینجا خیلی ادا دارن و یواشن، تا آخر ژانویه ماشین برای لانگ دیستنس نداریم احتمالا🙄
December 14, 2025 at 9:33 AM
تو این دو روز ۲۰ تا از بچه‌ها سرپرست مالی پیدا کردن. اگه دوست دارین شمام هزینه‌های تحصیل و درمان هر کدوم از این بچه‌ها رو قبول کنین، زودتر اقدام کنین خلاصه :]
‏بچه‌ها جون اگر دوست‌دارین سرپرستی مجازی یه بچه‌ از ایران رو قبول کنین، خیریه‌ی ما این امکان رو برای ۳۰ تا کودک فراهم کرده. هزینه‌ش برای ۶ ماه، ماهی ۲۵ یورو عه. پروفایل بچه‌ها تو وبسایت هست. اگر سوالی دارین حتما بپرسین

rwb.charity/campaigns/ya...
کمپین یلدا ۲۰۲۵ - بورسیه تحصیلی و سلامت - RWB Charity
در بلندترین شب سال، می‌توانیم نور کوچکی باشیم در زندگی کودکانی که مسیر تحصیلشان پر از تاریکی و سختی است. «بورسیه تحصیلی و سلامت» طرح سرپرستی مجازی انجمن همراهان بدون مرز است که با کمک شما، هزینه‌های ت...
rwb.charity
December 13, 2025 at 12:01 PM
بعد یکی دیگه‌شون یه ایجنتِ ای‌آی دارن برای خرید و قرارداد بستن، که قراره مثلا مذاکره برای قیمت و اینارم ایجنته با چن انجام بده. بعد چپ و راست میگه this may affect future business :))) هی میخوام بهشون همینو بگم:)))
December 12, 2025 at 8:31 AM
کلا این مشتریه خیلی رو اعصاب بود، کلی کار اضافه بر توافق داد، بعدش گفت اضافه
ها رو هم فاکتور کن. احتمالا فاکتور نهایی با آفر (پیش‌-فاکتور؟) همخونی نداشته و پروسه‌ی اضافه خورده.
December 12, 2025 at 8:28 AM
مشتری هرچی پولدار تر، پرداخت فاکتور دیرتر. بعضا دیرتر از ددلاین🙄
December 12, 2025 at 8:14 AM
پام که آسیب دیده بود، یکسره به این فکر می‌کردم اون روز، یه چند ساعت قبلش، اگه چه چیزایی جور دیگه‌ای پیش می‌رفت اون اتفاق نمی‌افتاد. یادمه به تراپیستم می‌کفتم اگه حال روحیم اینقدر بد نبود، خودم ‌رو مجبور نمیکردم با خستگی اسباب‌کشی و سفر، برم سر تمرین که پرت نشم تو چاه -
December 11, 2025 at 9:19 PM
ببینین وقتی یکی میگه”چرا خدا با من اینجوری می‌کنه” خیلی جلوی خودمو می‌کیرم که نگم شاید مشکل اصلی اینه که به خدا اعتقاد داری
:)))
December 11, 2025 at 9:03 PM
پیش‌ نویس یه سری قانون لیک شده از کمیسیون اتحادیه اروپا. همه‌ی این اتحادیه‌های صنایع مختلف خبر بهشون رسیده، داره دست همه می‌چرخه:))) از اونجایی که نظر این مرد هم خیلی مهمه، از چند منبع مختلف لیک رسیده دستمون:))))
December 11, 2025 at 6:44 PM
‏بچه‌ها جون اگر دوست‌دارین سرپرستی مجازی یه بچه‌ از ایران رو قبول کنین، خیریه‌ی ما این امکان رو برای ۳۰ تا کودک فراهم کرده. هزینه‌ش برای ۶ ماه، ماهی ۲۵ یورو عه. پروفایل بچه‌ها تو وبسایت هست. اگر سوالی دارین حتما بپرسین

rwb.charity/campaigns/ya...
کمپین یلدا ۲۰۲۵ - بورسیه تحصیلی و سلامت - RWB Charity
در بلندترین شب سال، می‌توانیم نور کوچکی باشیم در زندگی کودکانی که مسیر تحصیلشان پر از تاریکی و سختی است. «بورسیه تحصیلی و سلامت» طرح سرپرستی مجازی انجمن همراهان بدون مرز است که با کمک شما، هزینه‌های ت...
rwb.charity
December 10, 2025 at 2:09 PM
پروژه بعدی هم اوکی شد. منم سرم شلوغ میشه، خیال این مرد راحت میشه:)))
December 3, 2025 at 10:53 AM
این سیستم مدیریت پروژه‌مون رو هم خیلی دوست دارم و راضی‌ام ازش. قشنگ همه‌ی پروژه‌ها جلو چشممونه، میدونیم کدوم رو باید کجا دنبال کنیم.
چیه اون sales force ِ تخمی که می‌کنن تو پاچه‌ی شرکتای بزرگ؟
December 2, 2025 at 8:24 AM
این مرد هفته پیش چنان استرسی گرفت که باید فلان قدر در بیاریم ماهی ، حالا که دو نفریم و هنوز نرسیدیم به اون عدد. حساب کتابای نوامبر رو دیروز زدیم تو سیستم، دیدیم دقیقا به همون عدد رسیدیم به نوامبر!
December 2, 2025 at 8:23 AM
جوجه‌ی شماره یک هم رفت خواهرش رو دید. گفت خیییییلی کوچولو بود. خیییلی ناز بود. بعدم بچه‌ی هم‌اتاقی خواهرم رو دید که تازه به دنیا اومده بود، گفت این بیبی ولی کوچولو نبود:))))
November 30, 2025 at 9:41 AM
عجب استرسی بود. بچه همچنان تو دستگاهه، ولی شیر میخوره و وزنش از نزولی دوباره صعودی شده. داره کم‌‌کم وزن میگیره. ولی هنوز دو کیلو هم نشده🫠 خواهره هم به عشق اینکه بتونه بیشتر بره پیش بچه‌ش، با ضرب و زور و با شکم پاره بلند شده و راه افتاده. دمش‌گرم‌ واقعا.
November 30, 2025 at 9:38 AM
بدی سزارین اینه که زائو نمی‌تونه بخنده. مکانیزم دفاعی من و خواهره هم اصولا خنده و مسخره بازیه. خواهره با هر خنده چنان دردی می‌کشه که من یه جا از اتاق اومدم بیرون که بخندم… بعد گریه‌م گرفت که نمی‌تونه بخنده:\
November 27, 2025 at 8:12 PM
خواهر ما کلا دو بار باردار بوده، هر دو بار تا لحظه‌ای‌که بچه تو شکمش بوده حالت تهوع داشته:\
November 27, 2025 at 2:05 PM
جوجه‌ی شماره‌ی ۲، ۵ هفته زودتر بدنیا اومد. همه چی خوبه، فقط باید تو انکوباتور بمونه چند روز که سردش نشه🫠
November 27, 2025 at 11:48 AM
بچه اومده کتاب صوتی آورده باهم بخونیم، وسطش یه مکثی کرد، گفت می‌فهمی؟! :)))) گفتم آره، بیشترشو میفهمم. گفت اگه میخوای برات توضیح بدم:*
قربونش بشم که اینقدر باید نگران زبون نفهمی اطرافیاش باشه:***
November 26, 2025 at 9:43 PM
برلین نطلبیده مراده؟ اگر خواهرتون بیمارستان نباشه صد البته.
November 26, 2025 at 7:04 PM
کل مسیر رو با پادکست‌های عقب افتادی استر پرل جونم طی کردم. و البته با دونه به دونه‌ی داستان‌های ملت هم گریه کردم
November 26, 2025 at 6:16 PM
شاید باورتون نشه، کازینم از بچه‌ی ۵ ساله‌ی خواهرم دلخوره. واقعا خسته‌م کرده. مگه میشه آدم از بچه زیر ۵ سال دلخور شه آخه؟
November 26, 2025 at 2:25 PM
مدتی بود آپدیت کاری نداده بودم براتون:)) خواسنم در جریان قرار بگیرین:)))
November 26, 2025 at 8:55 AM