architectural|research & design
https://www.instagram.com/s.niknamiofficial?igsh=emJxOGlmcTduZndq&utm_source=qr
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور…
#حافظ
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور…
#حافظ
تا کی اندر دام وصل آرم تَذَروی خوشخِرام
در کمینم و انتظار وقتِ فرصت میکنم…
#حافظ
تا کی اندر دام وصل آرم تَذَروی خوشخِرام
در کمینم و انتظار وقتِ فرصت میکنم…
#حافظ
به نوکِ خامه رقم کردهای سلامِ مرا
که کارخانهٔ دوران مباد بی رَقَمَت…
#حافظ
به نوکِ خامه رقم کردهای سلامِ مرا
که کارخانهٔ دوران مباد بی رَقَمَت…
#حافظ
مباش بی می و مُطرب که زیرِ طاقِ سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد…
#حافظ
مباش بی می و مُطرب که زیرِ طاقِ سپهر
بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد…
#حافظ
به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بیخبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزلها…
#حافظ
به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بیخبر نَبْوَد ز راه و رسمِ منزلها…
#حافظ
اگر چه خَرمَنِ عمرم غمِ تو داد به باد
به خاک پایِ عزیزت که عهد نشکستم…
#حافظ
اگر چه خَرمَنِ عمرم غمِ تو داد به باد
به خاک پایِ عزیزت که عهد نشکستم…
#حافظ
به گوشِ هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سَحَر از هاتفم به گوش آمد…
#حافظ
به گوشِ هوش نیوش از من و به عشرت کوش
که این سخن سَحَر از هاتفم به گوش آمد…
#حافظ
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد…
#حافظ
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد…
#حافظ
طوبی ز قامتِ تو نیارد که دَم زند
زین قصّه بگذرم که سخن میشود بلند…
#حافظ
طوبی ز قامتِ تو نیارد که دَم زند
زین قصّه بگذرم که سخن میشود بلند…
#حافظ
جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ دلیست
مَنِه از دست که سیلِ غمت از جا ببرد…
#حافظ
جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ دلیست
مَنِه از دست که سیلِ غمت از جا ببرد…
#حافظ
شِکَّر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدیِ زمانه زمانم نمیدهد…
#حافظ
شِکَّر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدیِ زمانه زمانم نمیدهد…
#حافظ
بعضی مسیرها
برای دیده شدن نیستند،
برای رفتناند...
وَ
بعضی دردها،
برای فرو ریختن نیستند؛
برای ساخته شدناند…
#س_ن
بعضی مسیرها
برای دیده شدن نیستند،
برای رفتناند...
وَ
بعضی دردها،
برای فرو ریختن نیستند؛
برای ساخته شدناند…
#س_ن
جایی که یارِ ما به شِکَرخنده دَم زند
ای پسته کیستی تو، خدا را به خود مخند…
#حافظ
جایی که یارِ ما به شِکَرخنده دَم زند
ای پسته کیستی تو، خدا را به خود مخند…
#حافظ
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بویِ آن که دگر نوبهار بازآید…
#حافظ
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بویِ آن که دگر نوبهار بازآید…
#حافظ
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مَثَل، باد با سلیمان گفت…
#حافظ
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که این سخن به مَثَل، باد با سلیمان گفت…
#حافظ
عشق و شباب و رندی مجموعهٔ مراد است
چون جمع شد معانی گویِ بیان توان زد…
#حافظ
عشق و شباب و رندی مجموعهٔ مراد است
چون جمع شد معانی گویِ بیان توان زد…
#حافظ
گویند سنگ لَعل شود در مقامِ صبر
آری شود، ولیک به خونِ جگر شود…
#حافظ
گویند سنگ لَعل شود در مقامِ صبر
آری شود، ولیک به خونِ جگر شود…
#حافظ
کائنات، خاموش و صبور، تنها نظاره میکند...
بیآنکه دخالت کند، بیآنکه هشدار دهد...
و آنگاه که زمانش فرا رسد،
ترازوی عدالت را به نرمی،
اما بیتردید، میچرخاند.
آغازها فریباند، ادعاها گذرا...
این زمان است که چهرهی راستین حقیقت را مینمایاند،
و پایانها را نه انسان،
که تدبیر رازناک هستی رقم میزند...
کائنات، خاموش و صبور، تنها نظاره میکند...
بیآنکه دخالت کند، بیآنکه هشدار دهد...
و آنگاه که زمانش فرا رسد،
ترازوی عدالت را به نرمی،
اما بیتردید، میچرخاند.
آغازها فریباند، ادعاها گذرا...
این زمان است که چهرهی راستین حقیقت را مینمایاند،
و پایانها را نه انسان،
که تدبیر رازناک هستی رقم میزند...
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید…
#حافظ
خلوتِ دل نیست جایِ صحبتِ اَضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید…
#حافظ
گفت: حال آن صاحب خانه را دارم که دو بیگانه در سرای او نزاع کنند و او را نه توان راندن است و نه توان دیدن......
سعدی جان
گفت: حال آن صاحب خانه را دارم که دو بیگانه در سرای او نزاع کنند و او را نه توان راندن است و نه توان دیدن......
سعدی جان
شِکَّر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدیِ زمانه زمانم نمیدهد…
#حافظ
شِکَّر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدیِ زمانه زمانم نمیدهد…
#حافظ
دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث…
#حافظ
دین و دل بردند و قَصدِ جان کنند
الغیاث از جورِ خوبان، الغیاث…
#حافظ
دوست گو یار شو و هر دو جهان دشمن باش
بخت گو پشت مَکُن، رویِ زمین لشکر گیر…
#حافظ
دوست گو یار شو و هر دو جهان دشمن باش
بخت گو پشت مَکُن، رویِ زمین لشکر گیر…
#حافظ
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد…
#حافظ
مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز
دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد…
#حافظ
صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد
بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّهباز کرد
بازیِ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عَرضِ شعبده با اهلِ راز کرد…
#حافظ
صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد
بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّهباز کرد
بازیِ چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عَرضِ شعبده با اهلِ راز کرد…
#حافظ