Baaroon
banner
baaroon.bsky.social
Baaroon
@baaroon.bsky.social
Life is so fragile.
با بلندترین صدای ممکن داریم شعر آقای حکایتی رو گوش میکنیم و زندگی مامانم رو رنگ میکنیم. قصه باغ بزرگ‌ قصه گل‌ قشنگ‌ قصه شیر‌ و پلنگ قصه موش زرنگ 🥹
November 13, 2025 at 7:01 AM
یکی از مهماندارهای دیروز به قدری به قدری به قدری شایسته بود که ای کاش باهاش حرف می‌زدم. ای کاش.
November 12, 2025 at 6:30 AM
مردم واقعا عجیبن. دیروز یه خانومه با بلندترین ادایی‌ترین لهجه ممکن داشت به بچه‌ش میگفت که تو برای من و بابا روزی هشت میلیون تومن هزینه‌‌ای‌، بس کن تا عصبانی نشدم!
چرا واقعا؟
November 12, 2025 at 5:54 AM
هنوز بابا رو ندیدم.
November 10, 2025 at 9:14 PM
💙
November 10, 2025 at 7:51 AM
به مامان‌بزرگم‌ میگم‌ چرا اون سال‌ها با بابابزرگ نرفتید آمریکا؟ میگه مامان جان هیچ‌جا وطن نمیشد. وسایلمون رو هم جمع کردیم، خونه رو هم دادیم اجاره ولی دم رفتن بازم دلم راضی نشد برم. بابابزرگ هم رفت درس خوند برگشت. عاشق چیزهایی هستم که از گذشته تعریف میکنه. از بابابزرگ 🤍
November 9, 2025 at 9:12 AM
بعد از مدت‌ها میخوام سوار قطار شم. تا اینجا همه چی خیلی خوب بود. ببینیم بقیه‌ش چی میشه 🚂
November 7, 2025 at 2:22 AM
خوندن ترجمه فارسی واقعا سخته. چند تا کتاب هدیه گرفتم و از هر کدوم چند صفحه خوندم و گذاشتمشون کنار. به طور عجیبی غیرقابل فهمن.
November 6, 2025 at 6:23 AM
تا نشستیم گفت امسال چرا انقدر کم مسافرت رفتی؟ راست می‌گفت. امیدوارم بتونم دوباره تنهایی مسافرت رفتن رو شروع کنم.
November 6, 2025 at 5:24 AM
اشتباهی ایمیل کاریم رو چک کردم و یه ایمیلی خوندم که دلم نمی‌خواست بخونم.
November 5, 2025 at 4:41 PM
این دفعه که اومدم عمه این فسقلی شیطون بلا هم شدم. پنبه!
November 5, 2025 at 3:49 AM
مملکت داره از تشنگی تلف میشه. کاش بارون بیاد
November 2, 2025 at 5:20 AM
ساخت و ساز کنار‌ خونه رو شروع کردن و سه سال قراره طول بکشه. سه ساااال!
November 1, 2025 at 5:30 AM
خونه 🍁
October 31, 2025 at 8:17 AM
بلوند شدم و قیافه‌م برام خیلی ناآشناست.
October 30, 2025 at 1:19 PM
دیروز رفتم دندونپزشکی. گفت عکس جدید بیار که ببینم و‌ وقت بدم. داشتم می‌رفتم خونه که گفتم بذار برم حالا عکس رو بگیرم دیگه. رفتم‌ گرفتم و گفتم حالا بذار برم‌ اگه هنوز‌ هستن عکس‌ رو نشون بدم. رفتم گفت این باید پر شه و‌ کسی که الان وقت داشت تو ترافیکه. بشین پرش کنم و کلا کارم دیروز تموم شد!
October 30, 2025 at 5:19 AM
خانومه داشت می‌گفت پارسال دو تا خواهرهام و مامانم هم مهاجرت کردن. اون یکی خواهرم هم داره میره. یکی گفت چه جالب همه با هم کارشون درست شد. چطوری‌ رفتن؟ گفت توریستی رفتن موندگار‌ شدن دیگه.
October 29, 2025 at 6:42 AM
تو اخبار ایران، جهان در آستانه نابودی و ما در بالای قله‌های موفقیت و تکنولوژی و توانمندی هستیم 😂
October 28, 2025 at 2:53 PM
میخوام برای اولین بار موهام رو روشن کنم. نمی‌دونم چه شکلی میشم ولی امیدوارم بهم بیاد
October 27, 2025 at 10:48 AM
مامان‌بزرگم هم صبح اومده بود دنبالم. تو ماشین نشسته بود. سوار که شدم سرمو گذاشتم رو پاش و قدر تمام این یکسال گریه کردم. چقدر دلم تنگ شده بود. چقدر 🙂
October 26, 2025 at 1:28 PM
یک ساعت کامل طول کشید تا از پاسپورت کنترل رد شم 🥴
October 25, 2025 at 1:30 PM
کل تهران برا تو
اگه شد جنگ برا من
همین آهنگ برا تو
ولی تو‌ برا من 🎵
October 25, 2025 at 10:07 AM
خدایا مرسی ♥️
October 25, 2025 at 8:47 AM
از شوق و هیجان و اضطراب توامان خوابم نمی‌بره
October 24, 2025 at 9:44 PM
داشتم عکس‌های مریخ رو نگاه می‌کردم و واقعا اگه ندونی عکس کجا گرفته شده، حتی یه لحظه هم شک نمیکنی که یه عکس رندم از بیابون‌های ایران نباشه.
October 24, 2025 at 5:22 PM