Zimcoe
banner
zimcoe.bsky.social
Zimcoe
@zimcoe.bsky.social
مهمان باشید.
Pinned
Outremont🩵
من که ویکند‌ها رو به عشق اسب‌دوانی شروع می‌کنم امروز از فرط خستگی کنسلش کردم و نرفتم. یعنی دیشب ساعت یک اینطورا به عقلم رسید کنسلش کنم. یه ماراتنی هم این هفته‌های پیش رو دارم از حوادث. کاش آدم همینجوری هی وقت نکنه به برنامه‌های جالبش برسه و مجبور باشه اون وسط یکی دو تا رو کنسل کنه.
December 15, 2025 at 3:21 AM
🥹🥹🤍🤍
December 14, 2025 at 2:41 PM
هم دوست عزیزم رو دیدم هم کنسرت ابی بهترین کنسرتی بود که تو این چند سال اخیر رفته‌م هم این که وقتی از سالن درومدیم قشنگ‌ترین برف عالم شروع کرد به باریدن.
“Life… I love life… very much indeed.”
قراره یکی‌ از بهترین دوستای دبیرستانم رو بعد از سیزده سال ببینم و بعدش هم بریم با هم کنسرت ابی. جنوب سرزمین‌های شمالی دور عزیزم با همه‌ی سختی‌هاش دیدار دوباره با آدم‌های عزیزی رو بهم بخشید که فکر می‌کنم به همه‌ش می‌ارزید.
December 14, 2025 at 6:45 AM
قراره یکی‌ از بهترین دوستای دبیرستانم رو بعد از سیزده سال ببینم و بعدش هم بریم با هم کنسرت ابی. جنوب سرزمین‌های شمالی دور عزیزم با همه‌ی سختی‌هاش دیدار دوباره با آدم‌های عزیزی رو بهم بخشید که فکر می‌کنم به همه‌ش می‌ارزید.
December 13, 2025 at 9:19 PM
فامیل گروهبان گارسیا باز افتاد به علیلم ذلیلم.
December 13, 2025 at 4:47 PM
دوستان من نمی‌دونم منظور طبیعت چیه ولی درد ovulation>>>>> درد پریود.
December 13, 2025 at 4:00 AM
ریا نباشه تو کار خونه خیلی پلنگم و دیگه کسی مثل من نخواهد آمد. (دارد ریا می‌کند)
December 12, 2025 at 11:42 PM
هفته‌ی پیش رفته بودم شهر می‌خواستم برای مدیر قبلی‌م کارت تبریک سال نو بفرستم گفتم تو ماچه شاید. امروز بهم زنگ زد دلش تنگ شده بود.🥹💔
December 12, 2025 at 11:31 PM
مغزم هایپرفوکس‌ شده روی این ایده‌ی ریموت یه چیزهایی هی با خودم مرور می‌کنم می‌خندم‌ ولی دیگه اینجا نمی‌گم زیاده‌روی نشه. (پنج دقیقه دیگر حتماً زیاده‌روی می‌کند.)
December 12, 2025 at 8:50 PM
حالا اون به من می‌گه عکس از خیابون بده ببینم برف نیست توش :)) بعد غصه می‌خوره که اونجا چرا برفیه. حقیقتاً که انسان را در رنج آفریدی دوست عزیز.
دوستم عکس و فیلم می‌فرسته از مونتریال برفی و غر که گرفتار شدیم و زهره خانم هی خودش رو کنترل می‌کنه قلب شکسته در جواب نفرسته برای دلتنگی برف و عجیب بودن خشکی این اقلیم در زمستان.
December 12, 2025 at 7:36 PM
You took a chance on loving me
I took a chance on loving you.
December 12, 2025 at 5:33 PM
حالا این بحث چاقی و لاغری اونوری‌ش هم بامزه‌ست. که رژیم می‌گیری لاغر می‌شی هی بهت می‌گن بسه دیگه خیلی لاغر شدی نمی‌خواد بیشتر رژیم بگیری. چشم ارباب می‌خوای یه ریموت بدم بهت از دور هر جور چشمت راحته تنظیم کنی؟
December 12, 2025 at 3:36 PM
نیویورکی‌ها فکر کنم ولی واقعاً به خاطر گناهکار بودنشونه که برف نمی‌بینن. وگرنه نمی‌شه که جنوب‌تر برف بیاد اینجا نیاد.
December 12, 2025 at 3:05 PM
دوستم عکس و فیلم می‌فرسته از مونتریال برفی و غر که گرفتار شدیم و زهره خانم هی خودش رو کنترل می‌کنه قلب شکسته در جواب نفرسته برای دلتنگی برف و عجیب بودن خشکی این اقلیم در زمستان.
December 12, 2025 at 2:46 PM
آدیوبوکم تموم شده بود و آمادگی شروع یکی دیگه رو نداشتم و آهنگ گوش دادم در مسیر. این یهو رندوم پخش شد و درسته که من دوباره بیست ساله نمی‌شم ولی شنیدنش همون‌قدری که در بیست سالگی شنیدمش شیرین بود.

open.spotify.com/track/1rU6Em...
If You Were a Sailboat
open.spotify.com
December 12, 2025 at 2:44 PM
به قول دوستم شما که به سالادت روغن‌ زیتون هم نمی‌زنی که بی‌ام‌آی‌ت از شونزده نشه شونزده‌ و دودهم خیلی صلاحیت نظر دادن و برآشفتن در مورد اینجور داستان‌ها نداری. مگه نگرانی‌ت همین باشه. که من یه عمره روغن‌ زیتون نخوردم نمی‌شه که من و اونایی که خوردن یه جا وایسیم. که همینه البته خوب که نگاه کنی.
December 4, 2025 at 4:47 PM
فکر می‌کنم دید یه سری به این داروهای کاهش وزن اون دیدیه که دخترها می‌رن باشگاه بهشون شیشه می‌دن لاغر شن. نه عزیز این داروها رو دکتر متخصص‌ها می‌نویسن انقدر شما نگران پیامدش برای بدنی که داره به دلیل چاقی بیماری‌زا مشکلات دیگری رو تحمل می‌کنه نباش.
December 4, 2025 at 4:44 PM
زنگ زدم یکی بیاد درستش کنه. رفتم خریدم رو کردم و بعدش یه چهل دقیقه‌ای منتظر موندم. پسره اومد گفت خیلی عجیبه اینجور ماشینا قفل نمی‌شن بعد خودم در عقب رو باز کردم دیدم باز شد. پسره گفت خب فقط پول سرویس رو بده. اسم و لهجه‌ش بهم می‌گفت اهل خاورمیانه‌ست. گفتم اهل کجایی؟ گفت اسرائیل، تو چی؟ گفتم ایران
پسر‌ جدی‌جدی اومدم کاهو بخرم کلید ماشین رنتال موند توش و در قفل شد و داغون شدیم آقا داغون :)))))))
زهره خانم حالا چرا انقدر می‌بندی باز می‌کنی؟ هیچ چی والا فکر می‌کنم ببندم کمتر می‌رم کاهو بخرم غافل از این که کاهو نخریدن مساویه با قبل کردن در و انداختن کلیدها در رودخانه.
December 2, 2025 at 11:31 PM
پسر‌ جدی‌جدی اومدم کاهو بخرم کلید ماشین رنتال موند توش و در قفل شد و داغون شدیم آقا داغون :)))))))
زهره خانم حالا چرا انقدر می‌بندی باز می‌کنی؟ هیچ چی والا فکر می‌کنم ببندم کمتر می‌رم کاهو بخرم غافل از این که کاهو نخریدن مساویه با قبل کردن در و انداختن کلیدها در رودخانه.
December 2, 2025 at 9:59 PM
زهره خانم حالا چرا انقدر می‌بندی باز می‌کنی؟ هیچ چی والا فکر می‌کنم ببندم کمتر می‌رم کاهو بخرم غافل از این که کاهو نخریدن مساویه با قبل کردن در و انداختن کلیدها در رودخانه.
December 2, 2025 at 3:35 PM
من هم یک آش جو درخوری پخته بودم برای عید شکرگزاری خارجی‌ها که به نظر خودم نمره‌ی بیست رو گرفت.
December 1, 2025 at 11:15 PM
نوامبر ماه سختی بود ولی چهل‌وهشت ساعت آخرش خیلی قشنگ گذشت. این هم تنها عکس نوامبر بنده. در شهری که آدم‌هاش رو دوست دارم و موقع پیاده‌روی کنارشون، تو محله‌ی مورد علاقه‌م، نشانی از کبک عزیزم سر راهم سبز شد. 💕
December 1, 2025 at 3:30 PM
خسته و پاره رسیدم به بیبی‌شاور. دوستم موقع کادو گرفتن گریه‌ش گرفت و همینجوری با اشک و بغض داشت می‌گفت آخه i feel so loved. تو همون حال که مثلاً با ده نفر سلام نکرده بودم از خستگی گفتم what’s wrong with that؟ یهو جمع که کلاً فاز اشک برداشته بود ترکید و فضا عوض شد. از این که هنوز آنی دارم دلم شاد شد.
December 1, 2025 at 2:23 AM
Reposted by Zimcoe
عذر می‌خوام، گلاب به روتون،
شکرگزاری.
November 30, 2025 at 2:33 AM
دوستم به این کلاس‌های تئوری نارنجی می‌گه اسب‌دوانی. رفتم اسب‌دوانی زنده شدم. کاش یه آبجو دم دستم بود امشب.
November 26, 2025 at 11:00 PM