Me
@mextolex.bsky.social
Nobody dies a virgin. Life Fu.cks us all.
Pinned
Me
@mextolex.bsky.social
· Nov 1
باور به نظریه سالپسیزم مثه زیر میز زدن تو کافه بارهای قدیمیه
وقتی زور الکل و سیگارت به واقعیت زندگیت نمیرسه
وقتی زور الکل و سیگارت به واقعیت زندگیت نمیرسه
حرفایی که اینجا هم نمیشد زد رو کجا میشه زد؟ ۵ نمره
November 9, 2025 at 2:21 AM
حرفایی که اینجا هم نمیشد زد رو کجا میشه زد؟ ۵ نمره
آلبر کامو گفته بود؛ در لحظه‌‌ی خاصی از درد هیچ‌کس نمی‌تواند کاری برای آدمی انجام دهد. رنج همیشه تنهاست.
دقیقا همونجایی که نمیدونی چه غلطی باید بکنی
نه میتونی بری نه بیای نه بشینی نه بخوابی که دست به دامن الکل میشی
تو پیک دومت بغضی در حال شکستنه و تو چهارمی اشکی سرازیر و تو ششمی دنیات رو سرت خراب
دقیقا همونجایی که نمیدونی چه غلطی باید بکنی
نه میتونی بری نه بیای نه بشینی نه بخوابی که دست به دامن الکل میشی
تو پیک دومت بغضی در حال شکستنه و تو چهارمی اشکی سرازیر و تو ششمی دنیات رو سرت خراب
November 9, 2025 at 1:42 AM
آلبر کامو گفته بود؛ در لحظه‌‌ی خاصی از درد هیچ‌کس نمی‌تواند کاری برای آدمی انجام دهد. رنج همیشه تنهاست.
دقیقا همونجایی که نمیدونی چه غلطی باید بکنی
نه میتونی بری نه بیای نه بشینی نه بخوابی که دست به دامن الکل میشی
تو پیک دومت بغضی در حال شکستنه و تو چهارمی اشکی سرازیر و تو ششمی دنیات رو سرت خراب
دقیقا همونجایی که نمیدونی چه غلطی باید بکنی
نه میتونی بری نه بیای نه بشینی نه بخوابی که دست به دامن الکل میشی
تو پیک دومت بغضی در حال شکستنه و تو چهارمی اشکی سرازیر و تو ششمی دنیات رو سرت خراب
در مرحله‌ی خاصی از مواجهه با رنج، انسان تنهایی را برمی‌گزیند.
چرا که متوجه می‌شود هر حضوری تنها رنجش را مضاعف می‌کند. درک پریشانی درونش برای ناظر بیرونی ناممکن است.
سکوت را انتخاب می‌کند یا دیگر نقاب‌ها را؛ خشم، مسخرگی، بی‌تفاوتی و…
آلبر_کامو
چرا که متوجه می‌شود هر حضوری تنها رنجش را مضاعف می‌کند. درک پریشانی درونش برای ناظر بیرونی ناممکن است.
سکوت را انتخاب می‌کند یا دیگر نقاب‌ها را؛ خشم، مسخرگی، بی‌تفاوتی و…
آلبر_کامو
November 9, 2025 at 1:27 AM
در مرحله‌ی خاصی از مواجهه با رنج، انسان تنهایی را برمی‌گزیند.
چرا که متوجه می‌شود هر حضوری تنها رنجش را مضاعف می‌کند. درک پریشانی درونش برای ناظر بیرونی ناممکن است.
سکوت را انتخاب می‌کند یا دیگر نقاب‌ها را؛ خشم، مسخرگی، بی‌تفاوتی و…
آلبر_کامو
چرا که متوجه می‌شود هر حضوری تنها رنجش را مضاعف می‌کند. درک پریشانی درونش برای ناظر بیرونی ناممکن است.
سکوت را انتخاب می‌کند یا دیگر نقاب‌ها را؛ خشم، مسخرگی، بی‌تفاوتی و…
آلبر_کامو
از دفاع کردن و پارگی کار ما گذشته دایی
رو به اضمحلالیم
رو به اضمحلالیم
October 11, 2025 at 9:52 PM
از دفاع کردن و پارگی کار ما گذشته دایی
رو به اضمحلالیم
رو به اضمحلالیم
حال آخرین بازمانده لشگر شکست خورده رو دارم؛ همونقدر زخمی، خسته، تنها، زل زده روی زانو به بقیه مرده‌ها و منتظر برای تیر آخر
September 20, 2025 at 10:33 PM
حال آخرین بازمانده لشگر شکست خورده رو دارم؛ همونقدر زخمی، خسته، تنها، زل زده روی زانو به بقیه مرده‌ها و منتظر برای تیر آخر
اخرین سنگر من بلو و شماهایین
September 10, 2025 at 10:30 PM
اخرین سنگر من بلو و شماهایین
بزرگ شدن در جامعه‌ی متوهم به توطعه کاری باهاتون می‌کنه که مغول با اجدادتون نکرد
September 8, 2025 at 2:49 AM
بزرگ شدن در جامعه‌ی متوهم به توطعه کاری باهاتون می‌کنه که مغول با اجدادتون نکرد
بله
این میز رو هم رو لبه‌ی باخته میدونم
تنها امیدم به معجزه تو ورق آخره رییس
فقط ایرادش اینه نه به معجزه اعتقادی دارم
نه به نتیجه دادن زور زدنای الکی همیشگیم
این میز رو هم رو لبه‌ی باخته میدونم
تنها امیدم به معجزه تو ورق آخره رییس
فقط ایرادش اینه نه به معجزه اعتقادی دارم
نه به نتیجه دادن زور زدنای الکی همیشگیم
اینبار پشت بد میز قماری نشستم رییس
این دست رو اگر ببازم؛ نه تنها خودم، زندگیم بلکه همه شماهارو هم باختم
این دست رو اگر ببازم؛ نه تنها خودم، زندگیم بلکه همه شماهارو هم باختم
September 6, 2025 at 7:21 AM
بله
این میز رو هم رو لبه‌ی باخته میدونم
تنها امیدم به معجزه تو ورق آخره رییس
فقط ایرادش اینه نه به معجزه اعتقادی دارم
نه به نتیجه دادن زور زدنای الکی همیشگیم
این میز رو هم رو لبه‌ی باخته میدونم
تنها امیدم به معجزه تو ورق آخره رییس
فقط ایرادش اینه نه به معجزه اعتقادی دارم
نه به نتیجه دادن زور زدنای الکی همیشگیم
دیگه نه ذوقی برای رفتن هست نه دلی برا موندن
بمیرو بگذر
بمیرو بگذر
September 6, 2025 at 7:14 AM
دیگه نه ذوقی برای رفتن هست نه دلی برا موندن
بمیرو بگذر
بمیرو بگذر
تو چه میفهمی چه ویرانیست اینجا
September 2, 2025 at 1:41 AM
تو چه میفهمی چه ویرانیست اینجا
گفتم: نتیجه؟
گفت: خیر! است انشااله
گفت: خیر! است انشااله
August 27, 2025 at 8:43 PM
گفتم: نتیجه؟
گفت: خیر! است انشااله
گفت: خیر! است انشااله
علت مرگ: خفگی
تمام فریادایی که تو گلوم مونده
تمام فریادایی که تو گلوم مونده
August 27, 2025 at 8:28 PM
علت مرگ: خفگی
تمام فریادایی که تو گلوم مونده
تمام فریادایی که تو گلوم مونده
توی دنیای واقعی ترسناکترین چیز اون لحظه ایه که باور میکنی همه دردهای کشنده یک نفره ن.
August 19, 2025 at 7:58 PM
توی دنیای واقعی ترسناکترین چیز اون لحظه ایه که باور میکنی همه دردهای کشنده یک نفره ن.
مردها بعد از گریه کردن دیگه هیچوقت اون آدم قبل نمیشن
این رو با خودکار قرمزتون بنویسین
این رو با خودکار قرمزتون بنویسین
August 18, 2025 at 8:54 PM
مردها بعد از گریه کردن دیگه هیچوقت اون آدم قبل نمیشن
این رو با خودکار قرمزتون بنویسین
این رو با خودکار قرمزتون بنویسین
کمرمون زیر بار زنده بودنمون خم شده دایی
August 18, 2025 at 5:25 PM
کمرمون زیر بار زنده بودنمون خم شده دایی
همون لحظه ای که خونین و مالین شمشیر به دست سپرت رو میندازی و پشت سرت رو نگاه میکنی میبینی حتی نمیدونی برا کی داشتی می‌جنگیدی
August 18, 2025 at 3:01 PM
همون لحظه ای که خونین و مالین شمشیر به دست سپرت رو میندازی و پشت سرت رو نگاه میکنی میبینی حتی نمیدونی برا کی داشتی می‌جنگیدی
اینبار پشت بد میز قماری نشستم رییس
این دست رو اگر ببازم؛ نه تنها خودم، زندگیم بلکه همه شماهارو هم باختم
این دست رو اگر ببازم؛ نه تنها خودم، زندگیم بلکه همه شماهارو هم باختم
August 15, 2025 at 6:30 PM
اینبار پشت بد میز قماری نشستم رییس
این دست رو اگر ببازم؛ نه تنها خودم، زندگیم بلکه همه شماهارو هم باختم
این دست رو اگر ببازم؛ نه تنها خودم، زندگیم بلکه همه شماهارو هم باختم
یه وقتایی تو زندگیت هست که در عین حالی که هر روزت اندازه یک ماه کش میاد هر ماهت زودتر از یک روز تموم میشه.
این همون جوونی بود که به فاک رفت دکتر
این همون جوونی بود که به فاک رفت دکتر
August 11, 2025 at 4:07 PM
یه وقتایی تو زندگیت هست که در عین حالی که هر روزت اندازه یک ماه کش میاد هر ماهت زودتر از یک روز تموم میشه.
این همون جوونی بود که به فاک رفت دکتر
این همون جوونی بود که به فاک رفت دکتر
امروز یکی ازون روزاست که هیچکدوم از نقابامم کار نمیکنه دکتر
غم در تمام وجودمان جاریست
غم در تمام وجودمان جاریست
August 11, 2025 at 4:02 PM
امروز یکی ازون روزاست که هیچکدوم از نقابامم کار نمیکنه دکتر
غم در تمام وجودمان جاریست
غم در تمام وجودمان جاریست
به طور کاملا اتفاقی روزهایی رو دارم زندگی می‌کنم که مطمعن نیستم به شب‌های سقوط بعدش بی‌ارزه دکتر
August 8, 2025 at 3:17 AM
به طور کاملا اتفاقی روزهایی رو دارم زندگی می‌کنم که مطمعن نیستم به شب‌های سقوط بعدش بی‌ارزه دکتر
ادم‌های واقعگرا دلیلی برای اعتقاد به معجزه‌ها ندارن؛
با در نظر گرفتن برآیند شانستون تو زندگی میتونین بفهمین اگر موضوعی به طرز عجیبی داره متفاوت خوب پیش میره همچنان در حال سقوطین فقط اینبار با یه منظره جذابتر
با در نظر گرفتن برآیند شانستون تو زندگی میتونین بفهمین اگر موضوعی به طرز عجیبی داره متفاوت خوب پیش میره همچنان در حال سقوطین فقط اینبار با یه منظره جذابتر
August 7, 2025 at 7:25 PM
ادم‌های واقعگرا دلیلی برای اعتقاد به معجزه‌ها ندارن؛
با در نظر گرفتن برآیند شانستون تو زندگی میتونین بفهمین اگر موضوعی به طرز عجیبی داره متفاوت خوب پیش میره همچنان در حال سقوطین فقط اینبار با یه منظره جذابتر
با در نظر گرفتن برآیند شانستون تو زندگی میتونین بفهمین اگر موضوعی به طرز عجیبی داره متفاوت خوب پیش میره همچنان در حال سقوطین فقط اینبار با یه منظره جذابتر
تبدیل کردن غم و خشم به اشک خودش یه سریال چند سیزنیی‌ِ دکتر
August 1, 2025 at 9:43 PM
تبدیل کردن غم و خشم به اشک خودش یه سریال چند سیزنیی‌ِ دکتر
امشبم مستم تو نیستی
حتی نمیدونم تو کیه
فقط میدونم نیستی
حتی نمیدونم تو کیه
فقط میدونم نیستی
August 1, 2025 at 9:38 PM
امشبم مستم تو نیستی
حتی نمیدونم تو کیه
فقط میدونم نیستی
حتی نمیدونم تو کیه
فقط میدونم نیستی
امروز که اتفاقی همکارم پرسید نون رو میخوای برات گرمش کنم اینقدر برام عجیب بود که هر چی فکر کردم یادم نیومد اخرین بار کی براش مهم بود من چی رو چطوری میخوام
August 1, 2025 at 9:34 PM
امروز که اتفاقی همکارم پرسید نون رو میخوای برات گرمش کنم اینقدر برام عجیب بود که هر چی فکر کردم یادم نیومد اخرین بار کی براش مهم بود من چی رو چطوری میخوام
اگه روز حساب کتابیم باشه این تویی که باید بابت تک تک این روز و شبا حساب پس بدی ارباب
July 31, 2025 at 10:36 PM
اگه روز حساب کتابیم باشه این تویی که باید بابت تک تک این روز و شبا حساب پس بدی ارباب