حافظ می‌فرماد:

دولت آن است که بی خون‌دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جَنان این همه نیست

میگه اون وقتی حال میده که بی‌درد و خونریزی کار و زندگی و مال و حال و عشق و عاشقی روبراه باشه
وگرنه سی‌سال مث سگ کون‌سوخته بدویی و هی وصل و فراق و فقر و زجر بکشی که سر پیری یه آلونک داشته‌باشی و یه‌بالش، بشاش توش

اینجا درفت نداره آی دورسی؟
شعر نصفه نوشته رو که تو تاکسی نوشتم، کردی داخل باسن مبارک؟

امروز و دیروز گرمای قشم با من کاری کرد که نادر یا دهلی نکرد
لامصب از سونا بخار بدتره
باید یه کولر گازی روی هرنفر نصب کنن

حافظ میگه:

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه
کنون که مستِ خرابم، صلاح بی‌ادبیست

مصرع اول که واضحه
مصرع دومو دو حالت میشه خوند:
۱- کنون که مست پاتیلم، صلاح در اینه که بی‌ادب باشم
۲- کنون که مست و پاره‌م، اگر به فکر صلاح باشم (خویشتنداری، ابروداری، خوشنامی) خلاف ادبه
گمانم حافظ نظرش به خوانش دوم نزدیکه

خواب دیدم سه روز برق قطع شده ملت افتاده‌ن به جون همدیگه
خیلی وحشتناک بود

۹۹ غالوورم
یه هل که نه، یه تقه ریز بزنین صدتایی شم

پیشاپیش از تقه شما کمال امتنان را دارم

وقتی پولدار بشم یکی از مشاغلی که حتما انجامش میدم «کافه یاتمیش» ئه
یه کافه که جای صندلی تخت داره، بعضیاش جداجدا، بعضیاش تو محیط مشترک
آدمای خسته که نمیخوان وسط روز برن خونه، بیان بخوابن و نوشیدنی داغ و خنک و بستنی و آبمیوه بخورن و قدری ماساژ بگیرن
لازم نیست بگم که اسموک هم آزاده و دراگ ممنوعه؟

اینجا هنوز روش و منش خودشو پیدا نکرده
عینهو پخش آزمایشی شبکه چهار شده قبل راه‌اندازی‌ش، که یکی میومد یه دو جمله از مولانا می‌گفت می‌رفت، دو ساعت آهنگ و تصویر گل و گیاه بود، تا باز یکی دیگه بیاد یه ربع در مورد اندیشه‌های ملاصدرا صحبت کنه، بعدشم برفک می‌شد تا فردا
اینجوریه الان

میگم با توجه به اینکه اینجا همه‌مون نوپا و کم‌فالووریم، بیایین یه تبصره بذاریم تا اطلاع ثانوی لایک بالاتر از ۵۰تا رو فیواستار حساب کنیم

بعد از شهادت محسن محمدپور، دیگه نتونستم بازی‌های پرسپولیسو بدون بغض ببینم
اولش، یا وسطا، یا وقتی گل بخوریم، یا وقتی گل بزنیم، تصویر این بچه میاد جلو چشمم
بچه که بودیم می‌گفتیم: «لباس تیمم رنگ خون‌مه»
محسن آخرین تصویرشو با رنگ تیمش رو زمین جاودانه کرد

به امید یه بازی شرافتمندانه
به یاد همه اونا که...

حضرت فرمود:
دیدار تو حل مشکلات است
صبر ازتو خلاف ممکنات است

دیباچه صورت بدیعت
عنوان کمال حسن ذات است

لب‌های تو خضر اگر بدیدی
گفتی لب چشمه حیات است

بر کوزه آب نِه دهانت
بردار که کوزه نبات است

زهر از قِبَل تو نوشدارو
فحش از دهن تو طیبات است

عهد تو و توبه من از عشق
میبینم و هردو بی‌ثبات است

۱ اردی‌بهشت